اشعار ولادت امیرالمومنین علیه السلام
علي كسي است كه كوثر از او سبو دارد
جهان نظام خودش را فقط ازاو دارد
فقط به خاطرحُب و ولايت مولاست
اگربهشت خداوند رنگ و بو دارد
علي كسي است كه عالم گداي قنبر اوست
اگرچه گوشه پيراهنش رفو دارد
براي اينكه علي پابه سينه اش بنهد
خداست شاهد من كعبه هم وضو دارد
علي كسي است كه هرشب كنارسجاده
بدون واسطه با دوست گفتگو دارد
ولادتش هدف كعبه رامشخص كرد
زخاك پاي علي كعبه آبرو دارد
علي كه پشت نبردش زره نمي خواهد
اگرچه لشگري ازسنگ روبرو دارد
رسيد آنكه خداكعبه رابه او بخشيد
گه ولادت او كعبه مدتي خنديد
رسيد حيدر و اين خاك نور باران شد
به يمن آمدنش عالمي مسلمان شد
همين كه دروسط كعبه او تولد يافت
گلِ خدا شد و كعبه به پاش گلدان شد
تمام گرمي بازار حسن يوسف بود
پس ازعلي چقدرنرخ يوسف ارزان شد
علي قدم زد و خورشيد زيرپاي علي
زخاك سر زده و آفتابگردان شد
امام كعبه رسيد و به يمن آمدنش
سرود روي لب مصطفي علي جان شد
براي آمدنش كعبه پيش دستي كرد
و سينه چاكي او زودتر نمايان شد
اگرچه قنبراو پادشاه قلب من است
ولي گداي علي هركه گشت سلمان شد
لبش كه وا شد و ذكرخدا به لب آورد
زمين نه عالم هستي بهشت عرفان شد
علي امام من است و منم غلام علي
علي براي تمامي خلق سلطان شد
بنام شيرخدا لااله الا الله
پس از رسول مكرم علي ولي الله
ولاي شيرخدا آخرش ثمر دارد
چرا كه حب علي روي دل اثردارد
تمام لشكردشمن به خاك مي ريزند
اگر اراده كند ذوالفقار بردارد
تمامي غزوات رسول شاهد بود
ميان لشكر اسلام علي جگر دارد
زضربه هاي سرذوالفقار معلوم است
يدالله است علي واقعا هنر دارد
علي نياز به خوُد و زره نخواهد داشت
چرا كه از پر و بال ملك سپر دارد
اگرشكست نخورده زجنگ برگشته
دعاي فاطمه اش را به پشت سردارد
شجاعتش به كنار او معلم فضل است
به اين دليل كه مثل حسن پسر دارد
زچشم او همه عرش نور مي گيرند
چراكه دامن او حضرت قمر دارد
بگو به مردم عالم بياورد يك بار
شبيه زينب او كسي اگر دارد
حسين اوست بهشتم تمام زندگيم
من از گدايي مولا دراوج بندگيم
من ازقديم به اين خانواده عبد درم
فداي محسن او صدهزار چون پسرم
تمام هستي خود را فروختم ديروز
كه نذرآمدنش قد كعبه گل بخرم
دوباره زائر ميخانه ی نجف شده ام
فتاد باردگر سوي صحن اوگذرم
بخاطر همه چيز ازخدام ممنونم
كه ياعليست نمازم دعاي هرسحرم
بدون راه نجاتي به بركت مولا
خدا گواست در آماج كوهي ازخطرم
گه ولادت من باطنين ياحيدر
گره زده دل من را به صحن او پدرم
امام حضرت زهرا امير ملك ولا
فداي اينهمه لطف و صفات چشم ترم
شبي كه برلب من ذكر حيدري دادند
همينكه گفتم علي حكم نوكري دادند
مهدی نظری
*******************
اي ابتدات نقطه پايان آسمان
وي انتهات مثل خداوند، لامكان
ممسوس ذات حضرت الله اكبري
با اين حساب ، فهم كمالت نمي توان
گفتم : " چگونه مدح تو خوانم " ؟ ندا رسيد
" درسجده آي و سوره توحيد را بخوان "
ماصنع دستهاي شما بوده ايم ؛ پس
اينگونه مي شود كه تو باشي خدايمان
دركعبه پا نهادي و كعبه شكاف خورد
يعني كه جاي توست دل دلشكستگان
كعبه سپيد رو شدو زلفش سياه شد
هم خود به سجده آمدو هم سجده گاه شد
(مهرت به كائنات برابر نمي شود)
حب تو آينه است ـ مكدر نمي شود
مريم ـ بنفشه ـ ياس ـ اقاقي . . . خود بهشت
بي لطف دستهات ـ معطر نمي شود
گرصد هزار شير نر بيشه هاي جنگ
هرگز يكي شبيه به حيدر نمي شود
حتي محمدي كه خودش فخرعالم
تامرتضي نداشت ، پيمبر نمي شود
با ما كسي كه سفره اش از مرتضي جداست
سوگند مي خورم كه برادرنمي شود
اين سفره بوي عطر گل ياس مي كند
با گندمي كه فاطمه دستاس مي كند
رمز حيات ، قبضه شمشير مرتضاست
هفت آسمانيان ، همه تسخير مرتضاست
قرآن ؛ زلال آينه ، تصوير ناب ؛ اوست
هر آيه آيه ؛ آينه ،تفسير مرتضاست
جنات عدن، روضه رضوان، بهشت قرب
درسايه سار شاخه انجير مرتضاست
اينكه خدا به ديده مردم يزرگ شد
تأثير جاودانه تكبير مرتضاست
صبرش شبيه ضربه خندق ستودني ست
آري ؛ بقاء شيعه به تدبير مرتضاست
سلطان عشق..! حضرت والا مقام ها..!
تسيلم تو ، شكوه تمام سلام ها
اي ميوه رسيده باغ خدا علي
آب و غذاي سفره اهل ولا علي
بدر و حنين و خيبر و خندق كه جاي خود
تنزيل آيه هاي علق در حــرا ... علي
سـّر عظيم ليله الاسراء ؛ عروج بود
من نفـْس ظاهري محمد الي. . .علي
تفسير ناب سوره توحيد ؛ مي شود. . .
. . . تلخيص در عبارت يك جمله "يـاعلـي"
با نوح و با كليم و مسيحا و با كليـم
هرجا تو ديده مي شوي در هر كجا علي
تو دركمال مطلق و انسان كاملي
درمشكلات سخت ؛ تو حل المسائلي
چيزي شبيه رايحه اي مي وزيد و رفت
شبها به شانه ؛ نان و رطب مي كشيد و رفت
افسوس قدر و منزلتش را نداشتند
تا درجوار كوثر خود آرميد و رفت
زهرا همان علي و علي نيز فاطمه است
شكر خدا فراق به پايان رسيد و رفت ...
مردي كه شاهد صدمات مدينه بود
يك روز مرد ... و در سحري شد شهيد رفت
گرچه كنار بسترش از مردها پر است
اما؛ دريغ محسن خود را نديد و ... رفت
غير از علي به عام امكان مدار نيست
خلقت بدون اسم علي استوار نيست
یاسر حوتی
*******************
تا زمین قدم برداشت ، آسمان نوشت علی
آسمان که برپا شد ، کهکشان نوشت علی
کهکشان که پیدا شد ، یک جهان نوشت علی
این جهان که معنا شد ، بیکران نوشت علی
بیکرانهها پر شد ، لامکان نوشت علی
با هرآنچه که میشد ، با همان نوشت علی
با قلم نوشت علی ، با زبان نوشت علی
و سپس هر آنچه داشت ، در توان نوشت علی
روی صورت انسان ، روی جان نوشت علی
با غبار او روی ، چشممان نوشت علی
آنقدر نوشت از او ، تا جهان پر از او شد
تا که دست حق رو شد ، ذکر عاشقان هو شد
پس دو مرتبه روی ، صورتم نوشت علی
دوست داشت پس روی ، قسمتم نوشت علی
در رگم که جاری شد ، غیرتم نوشت علی
پا شدم زمین خوردم ، همتم نوشت علی
تا کمی ضعیف شدم ، قوتم نوشت علی
آمدم ذلیل شوم ، عزتم نوشت علی
پس خدا خودش روی ، قیمتم نوشت علی
روی بیرق سبزِ ، هیئتم نوشت علی
آنقدر نوشت علی ، روی سرنوشت من
تا فقط علی باشد ، خانه بهشت من
روز اول خلقت ، با علی حساب شدم
در قنوت او بودم ، تا که مستجاب شدم
زیر پای او ماندم ، تا غبار ناب شدم
بر سرم چنان تابید ، تا که آفتاب شدم
آنقدر که او تابید ، از خجالت آب شدم
در غدیر چشمانش ، من هم انتخاب شدم
آنقدر نگاهم کرد ، تا که من خراب شدم
زیر جوشش چشمش ، ماندم و شراب شدم
مِی شدم پیاله شدم ، مست بوتراب شدم
هی علی علی گفتم ، در علی مذاب شدم
مینویسم از عشقم ، مینویسم از دردم
غیر دور چشمانش ، هیچ جا نمیگردم
کعبه پلک زد آری ، صبح نور پیدا شد
کعبه در طوافش رفت ، تا درِ حرم وا شد
قبله از سر جایش ، پیش پای او پا شد
زیر پای او زمزم ، چشمه چشمه دریا شد
کعبه از نفس افتاد ، نوبت مسیحا شد
او شفا گرفت و بعد ، تازه دور موسا شد
پا برهنه راه افتاد ، تا دلش مصفا شد
هر کسی که او را دید ، بدتر از زلیخا شد
یوسفانه مجنون شد ، یوسفانه لیلا شد
هر کسی که دورش گشت،نور چشم زهرا شد
ما کجا و این کعبه ، اینکه کعبه زهراست
ما محب دریاییم ، جای ما فقط دریاست
توی محفل ذکرش ، درّ ناب میریزند
پای هر علی گفتن ، هی ثواب میریزند
روی ما فرشتهها ، هی گلاب میریزند
توی جام خالیّ ، ما شراب میریزند
روی چشممان خاک ، بوتراب میریزند
در شب سیاه ما ،آفتاب میریزند
روی ما دعاهای ، مستجاب میریزند
در حساب فردامان ، بی حساب میریزند
کبریا که میبخشد ، این همه به عشق او
چون علی به ما آموخت ، لااله الا هو
ساکنان بالاها ، زیر گنبدش هستند
خیل انبیا جزو ، نور بی حدش هستند
فاطمه ، نبی تنها ، این دو هم قدش هستند
مرتضی و زهرا هم ، عشق احمدش هستند
روز و شب همیشه در ، رفت و آمدش هستند
شیعیان نمک دارند ، تا زبانزدش هستند
کربلا و سامرا ، صحن مرقدش هستند
و قم و خراسان هم ، خاک مشهدش هستند
ما که درّ و مروارید ، توی این صدف داریم
ما بهشت خود را از ، تربت نجف داریم
وقتی از دل یک سنگ ، خوب موشکافی شد
سنگ یا علی میگفت ، آنقدر که صافی شد
آنقدر که چون دُر شد ، چون عقیق شافی شد
شعر آفرینش هم ، با علی قوافی شد
این کتاب خلقت هم ، با علی صحافی شد
عشق هم بدون او ، قصهای خرافی شد
هر کجا کم آوردیم ، با علی تلافی شد
اینکه دور او گشتیم ، وای عجب طوافی شد
کعبه بی علی پوچ است ، کعبه بی علی سنگ است
کعبه در مدار خود ، با علی هماهنگ است
دست کعبه را اما بر سرش نمیبندند
راه را بر یاسِ ، پرپرش نمیبندند
تازیانه بر روی ، همسرش نمیبندند
شعلههای آتش را ، بر درش نمیبندند
ریسمان به دستان ، دخترش نمیبندند
کربلا که آب بر ، اصغرش نمیبندند
آه کربلا گفتم ، آسمان به خود لرزید
کوفه باز هم اشک ، دختر علی را دید
رحمان نوازنی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت امیرالمومنین علیه السلام مهدی وحیدی